قالب رضا قالب رضا دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

تاریخ تکرار می شود

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۴۳ ب.ظ

اپیزود اول:

کربلا (1400 سال پیش)

با نیت قربه الی الله سر از بدن فرزند رسول خدا (ص) جدا کرده اند.

تکبیر سر دادند...

سر را بر نیزه کرده اند...


اپیزود دوم

سوریه، عراق و ... (هم اکنون)

با نیت قربه الی الله سر از بدن محبان فرزندان رسول خدا (ص) جدا می کنند...

تکبیر سر می دهند...

سر را به نیزه می کنند...


پ.ن: کل یوم عاشورا؛ کل ارض کربلا


  • امید شریفی

عزادار

پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ

خودم و خانه و شهر و کشورم عزادار است

ما علاوه بر اقامه عزا به شدت درگیر کاری هستیم که مطمئنا نتیجه آن به درد دنیا و عاقبت مان خواهد خورد...

به همین خاطر تا اطلاع ثانوی نمی تونم بنویسم...

ولی شما نظر بذارید


  • امید شریفی

آرزوی سقایی

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۲۱ ب.ظ

یکی از آرزوهام اینه که یه دهه محرم سقا باشم...

تشنگان رو سیراب کنم

  • امید شریفی

!!!

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ب.ظ

زنگ زدیم به مادر بزرگ طرف و گفتیم با پدر مادرش صحبت کنه، اگه قبول می کنن، بریم برا خواستگاری...

فرداش که برای دریافت جواب باهاشون تماس گرفتن، گفته حالا فلانی کار داره...!؟

گفتن آره فلان جا کار میکنه، طرف هم کلی تعریف کرده که چه خوب...

هیچی دیگه فردای اون روزی که کارش رو پرسیده بودند، تماس گرفتن که در جواب بهشون گفتن: دخترمون میخواد درس بخونه؛ قصد ازدواج نداره


  • امید شریفی

دسکتاپ من تا روز اول محرم

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ب.ظ

  • امید شریفی

امید به نتیجه

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ

یه پروژه جدید بهم واگذار شده که باید سریع تر تحویلش بدم...

کار خیلی سنگینیه و تهیه مقدماتش چیزی نزدیک به یک ماه به طول کشید؛ ولی دلم به نتیجه کار روشنه!

دعای کنید نتیجه ای مثبت و تاثیر گذار داشته باشد ...

  • امید شریفی


من اسم را بدون تو انشا نمی کنم
ذکری به غیر نام تو مولا نمی کنم
ذکر خدای عزوجل ذکر حیدر است
این یاد را بدون تو معنا نمی‌کنم
هرکس که خواند نام رفیعت مجاب شد
پس بی اجابت تو تمنا نمی‌کنم
وقتی نظر به وسعت ارض و سما کنم
ایجاد را بدون تو پیدا نمی‌کنم
با هر نفس مُمِِدّ حیاتم تویی علی
بی یا علی تنفس بیجا نمی‌کنم
انگار که زقبل تولد تو بامنی
بی تو علی تلفظ بابا نمی‌کنم
با تو بیایم و نروم بی تو از جهان
من بی علی ممات وَ محیا نمی‌کنم
دل را«فَمَن یَمُت یَرَنی» زنده می‌کند
مارا تب علی ارنی زنده می‌کند
ما امتحان شده به تولای حیدریم
دل می‌دهد گواه که از نسل کوثریم
وقتی امیر بر روی دست پیمبر است
ما خاک زیر پای علی و پیمبریم
درد آشنای حیدر کرار، جان ماست
در یاری رسول، علی مکرریم
هرگز به ترک دین علی تن نمی‌دهیم
ما ، ای غدیر خم، ز ازل شیعه پروریم
بیعت کنیم با علی و آل مصطفی
ما آب و گل سرشته این عید اکبریم
راهی به جز مسیر ولایت نمی‌رویم
ما دولت کریمه و انصار رهبریم
با هرکه دشمنی بکند حرب می‌کنیم
با هرکه دوستی بکند ما برادریم
اسلام آل فاطمه اسلام ناب ماست
لبیک بر ندا ولایت جواب ماست
ما را فقط معلم دین خدا علیست
زیرا که باب مدرسه مصطفی علیست
دریای علم اول و آخر به نزد اوست
اسرار علی ، حدید علی ، هل اتی علیست
قرآن ، کتاب مدح علی ، ذمِّ دشمن است
شایسته اطاعت و مدح و ثنا علیست
اول کسی که مؤمن دین خدا شده
مولای ما مُهَیمِن ما مرتضی علیست
از آدم ابوالبشر و انبیای بعد
تا خاتم النبی همه مشکل گشا علیست
فرمود مصطفی به هرآنکس که رهبرم
فرمانروای مقتدر و مقتدا علیست
فرمان او مطاع چو فرمان خالق است
بعد از نبی برای همه پیشوا علیست
احمد چو خواست حکم خدا را کند جلی
بی شک ز عمق هستی خود گفت یاعلی
وقتی فرشتگان خدا سجده می‌کنند
بر آدم است؟ یا به کجا سجده می‌کنند؟
در صُلب آدم است علی نور کردگار
یعنی به نور شیر خدا سجده می‌کنند
از انبیا گرفته به وقت نماز عشق
تا اولیا به سَرور ما سجده می‌کنند
گِرد علی طواف کند حاجی حرم
حُجاج ما به کعبه کجا سجده می‌کنند؟!
لیل و نهار چون به علی دایر است و بس
ارض و سما به آل عبا سجده می‌کنند
هستی تمام، سلطنت مرتضی علیست
عالم بر او زشاه و گدا سجده می‌کنند
وقتی فرشتگان مقرب دعا کنند
بر ذات او به وقت دعا سجده می‌کنند
اول کسی که مخلص پروردگار شد
مولای ما علی پدر روزگار شد
رفتم طواف بیت و ندیدم به جز علی
از گلشن مَطاف نچیدم به جز علی
هرچه صدا زدم: که مرا میشود مجیب؟
از کعبه پاسخی نشنیدم به جز علی
گرچه صدای شُرشُر زمزم به گوش بود
حقّا که باده ای نچشیدم به جز علی
سعی و صفا و مروه مرا در تلاش برد
از این تلاش دل نرسیدم به جز علی
تقصیر عشق کردم و خوردم گره به زلف
از قید هرچه زلف بریدم به جز علی
وقتی دلم به رکن یمانی نماز کرد
وجه خدای کعبه ندیدم به جز علی
مقصود ما نه کعبه و بتخانه و کِنِشت
راه بهشت برنگزیدم به جز علی
قرآن و عترتند گواه کلام من
من عبد مرتضایم و مولا امام من
آنکس که از امام تَمَرُّد نمی‌کند
خود را بری ز بار تعهد نمی‌کند
آن سالخورده ای که علی را رها کند
یاد از علی ز بدو تولد نمی‌کند
آنکس که قصد یاری رهبر به دل نداشت
تمکین از او ز روی تَعَمُّد نمی‌کند
گه با علیست گه سرِ خوان معاویه
بیهوده ادعای تَجَدُّد نمی‌کند
هر کس کنار سفره بیگانگان نشست
دیگر به امر یار تَعَبُّد نمی‌کند
یا نطفه اش خراب وَ یا لقمه اش حرام
ورنه حلال زاده تَمَرُّد نمی‌کند
آنکس که شاکر است به خوان نعیم دوست
در خارج از حریم تَرَدُّد نمی‌کند
با دین ستیز پست نمکدان شکن بگو
حقِّ نمک ادا نکند پیرُوِ عدو
تا تیغ ذوالفقار به دستان حیدر است
شیعه مجاب و پیرو صبر پیمبر است
روزی که تیغ رسته شود از غلاف صبر
خط نفاق و کینه از این تیغ، بی سر است
حزب خدا که حزب علی ، حزب فاطمه است
آماده جهاد به فتوای هبر است
شیعه کُشی به دست مسلمان مباح شد!
این هم برای شیعه معمای دیگر است
کاخ ستم به تیغ عدالت شود خراب
این امر در کتاب الهی مقدر است
صمصام منتقم چو زند پرده را کنار
شیعه کنار مهدی آل پیمبر است
ما انتقام فاطمه را جستجو کنیم
اسلام ، قرن هاست عزادار کوثر است
خم غدیر صحنه هم عهدی است و بس
اصل غدیر بیعت با مهدی است و بس
محمود ژولیده
  • امید شریفی

دق کردن هم دارد...

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۰ ق.ظ




  • امید شریفی

عرفه

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۴ ب.ظ

عرفه سال پیش با صدای شیخ حسین انصاریان حال و هوای عجیبی داشت...

اما عرفه امسال با صدای ... آنگونه که باید می بود، نبود

و قطعا عیب کار از من است

  • امید شریفی

سیب زمینی

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ

هفته پیش وقتی تلفنم زنگ خورد اولش خوشحال شدم چرا که یکی از دوستان نزدیکم پشت خط بود اما وقتی تلفن رو قطع کردم نشانه ای از خوشحالی در چهره من نمایان نبود...

تلفنی بهم اطلاع داده شد که عروسیی دعوت شدم و تا چند روز دیگه کارت دعوت به دستم میرسه...

نمی شد کاری اش کرد و باید شرکت می کردم والا بعدا حرف و حدیثایی پیش می اومد...

از اونجایی که برام مثل روز روشن بود که این مراسم چطور مراسمیه، اصلا علاقه ای به حضور در این مراسم نداشتم و همه اش دعا می کردم دری به تخته بخوره و بهونه ای جور بشه که نتونم برم...

خوش مسیر نبود و به سختی خودمون رو رسوندیم به مراسم...

برنامه ریزی کرده بودیم دم شام برسیم اما اتفاقات جوری رقم خورد که تقریبا یک ساعت بعد از شروع مراسم رسیدیم به تالار...

تنها امیدواری بعد از داخل شدن به تالار مشاهده دو تا از دوستانم بود...

همون دم در و به دور از هیاهوای رایج اینگونه مراسمات نشستم کنار این دوستان و سعی کردم هر جوری که شده خودمو مشغول کنم...

مراسم هرجوری بود تموم شد و هنوز سر درد حاصل از صدای بلند داخل سالن هنوز هم داره اذیتم میکنه...

اما این مراسم نکات جالبی برام داشت...

اول اینکه داماد مورد نظر به قدری آرایش کرده بود که خواننده مراسم از میهمانان خواهش کرد کسی با آقا داماد روبوسی نکنه....

دوم اینکه بعضی دوستان مدعی، انگار دنبال محملی می گشتند تا خودشون رو خالی کنند و این مراسم فضا را براشون فراهم کرده بود...

سوم اینکه بعد تموم شدن مراسم منتظر عیال بودم ولی روم نمی شد سرم رو بیارم بالا و نگاه کنم ببینم عیال رو می بینیم یا نه...

اما نکته مهم برای من بی غیرتی بعضی ها (اعم از زن و مرد) بود...

زنانی که نوع برخورد همسرشون با زنان غریبه براشون مهم نبود و مردانی که چگونگی پوشش و رفتار همسرشان برایشان ذره ای اهمیت نداشت...


پ.ن: در عامه مردم آدم بی غیرت رو به سیب زمینی تشبیه می کنند...



  • امید شریفی