قالب رضا قالب رضا پدر فرزندی :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

پدر فرزندی

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۷ ب.ظ

از همان ساعتی که در لابلای سختی های کار نمایشگاه کتاب متوجه شدم دارم پدر میشم حسی عجیب پیدا کردم. حسی که در ابتدا متوجهش نبودم اما به مرور زمان شدت یافت و کم کم داره تمام وجودم رو میگیره. حسی غیر قابل توصیف، شیرین و دوست داشتنی ...

آقا زهیر ما دو سه ماه دیگه قدم به زمین خاکی میذاره اما وظیفه پدر بودن من مدت هاست آغاز شده و همین باعث شده این روزا محبتم به پدر عزیزم بیشتر بشه و بیشتر قدردان زحماتش باشم.

یک ماهی میشه که توفیق نداشتم به زیارت پدر و مادر عزیزم برم اما این دفعه دلم بیشتر از وقت های دیگه براشون تنگ شده. هرچند هر روز کلی با هم تلفنی حرف میزنیم اما بازم دوست دارم برم در آغوش بگیرمشون و دست و پاشون رو ببوسم.

آقا زهیر نیومده برای ما برکات زیاد داشته اما فکر میکنم یکی از برکاتش اینه که بیشتر قدر پدر و مادر عزیزم رو بدونم.

دعا کنید برای سلامتی پدر و مادر من و آمرزش تمامی پدر مادرانی که دار فانی را وداع گفته اند به ویژه مادر برادر عزیرم حاج عمران چراغی...


  • امید شریفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی