پدر فرزندی
از همان ساعتی که در لابلای سختی های کار نمایشگاه کتاب متوجه شدم دارم پدر میشم حسی عجیب پیدا کردم. حسی که در ابتدا متوجهش نبودم اما به مرور زمان شدت یافت و کم کم داره تمام وجودم رو میگیره. حسی غیر قابل توصیف، شیرین و دوست داشتنی ...
آقا زهیر ما دو سه ماه دیگه قدم به زمین خاکی میذاره اما وظیفه پدر بودن من مدت هاست آغاز شده و همین باعث شده این روزا محبتم به پدر عزیزم بیشتر بشه و بیشتر قدردان زحماتش باشم.
یک ماهی میشه که توفیق نداشتم به زیارت پدر و مادر عزیزم برم اما این دفعه دلم بیشتر از وقت های دیگه براشون تنگ شده. هرچند هر روز کلی با هم تلفنی حرف میزنیم اما بازم دوست دارم برم در آغوش بگیرمشون و دست و پاشون رو ببوسم.
آقا زهیر نیومده برای ما برکات زیاد داشته اما فکر میکنم یکی از برکاتش اینه که بیشتر قدر پدر و مادر عزیزم رو بدونم.
دعا کنید برای سلامتی پدر و مادر من و آمرزش تمامی پدر مادرانی که دار فانی را وداع گفته اند به ویژه مادر برادر عزیرم حاج عمران چراغی...
- ۹۶/۰۷/۱۹