قالب رضا قالب رضا بایگانی مرداد ۱۳۹۳ :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

استیضاح...

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۳۶ ب.ظ


این استیضاح و این رأی عدم اعتماد به شدت نیاز می شد...



  • امید شریفی

امام حسین (ع)؛ پرچمدار حقوق بشر

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ق.ظ
جایی که مدعی تمدن هستن ابتدایی ترین مفاهیم انسانی هنوز جا نیفتاده...

حکایت این روزهای آمریکا و مرگ فرگوسن منو یاد این قضیه ای میندازه...


توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول یه سیاه پوست ....

ادامه مطلب

  • امید شریفی

سوغاتی کربلا...

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۸ ب.ظ

قبل از سفر کربلا با عیال تصمیم گرفتیم برای هیچ کس هیچ چیز (سوغاتی) نیاریم

آخه داشتیم میرفتیم زیارت، نه بازار گردی

اما وقتی رسیدیم اونجا به این نتیجه رسیدیم که حداقل باید برای پدر مادرامون یه چیزی بیاریم...

به همین خاطر ما دو نفر از جمله افرادی بودیم که سه چهار ساعت بیشتر از وقتمون رو صرف خرید نکردیم (تو کل سفر)، اون هم سعی کردیم یه جوری تنظیم کنیم که تو مسیر رفتن به سوی حرم یا برگشتن از حرم باشه...

در نتیجه لیست خرید ما در سفر عتبات عالیات به این شرح شد...

  • دو قواره پارچه شلواری برای پدرامون
  • دو قواره چادر برای مادرامون
  • دو تا پرچم برای مادرامون (از اون پرچمایی که میندازن روی ضریح سیدالشهدا و حضرت عباس (علیهما سلام) ـ از دفتر اشیا متبرکه حرم خریدیم...)
  • یه چادر برای خواهر من
  • یه انگشتر برای برادر من
  • یه دست لباس برای برادر عیال
  • یه عصا برای پدر بزرگ عیال
  • سه تا سجاده + یه چادر نماز برای مادر بزرگامون
برای خودمون هم:
  • یه پرچم (از اون پرچمایی که میندازن روی ضریح سیدالشهدا (علیه سلام) ـ از دفتر اشیا متبرکه حرم خریدیم...)
  • دو تا کفن
  • دو تا مهر تربت
  • دو تا تسبیح تربت
  • یه دست لباس برای من
  • یه روسری برای عیال


برای باقی فامیل هم مهر تربت آوردیم...


البت ما یه سوغاتی خاص هم داشتیم که فقط نصیب خونواده و دوستان خیلی خیلی عزیز و نزدیکمون شد و انوم چیزی نبود جز یه کیلو انار که متبرک شده بود به ضریح مقدس حضرت سیدالشهدا و امامین کاظمین (علیهم السلام)


اما سوغاتی خیلی خیلی خاصی که از کربلا آوردیم و به هیچ کس ندادیم و یا به افراد خیلی خاص دادیم برنج تبرکی حرم سیدالشهدا (علیه السلام بود) بود که در کنار یه تیکه پارچه سبز از دفتر نذورات حرم هدیه گرفتیم... (قسمت شد عکساشون رو هم اضافه می کنم)

  • امید شریفی

باب الحوائج شش ماهه

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۲۳ ب.ظ

حضرت علی اصغر (ع) یکی از شخصیت های ناشناخته واقعه کربلا است که بزرگانی را باید تا مقام بلند مرتبه شان را تفسیر و شرح دهند...


انگار عالم بار دیگر جان گرفته

شادی مجال غم از این و آن گرفته

از ابر رحمت باز هم باران گرفته

سردار خوبی ها سر و سامان گرفته

امشب شب رؤیائی این عالمین است

کوچک ترین حیدر به دستان حسین است

چشم انتظاری بنی هاشم به سر شد

طوبای باغ فاطمیون پر ثمر شد

نوری مضاف جمع خورشید و قمر شد

آقا برای چندمین دفعه پدر شد

اجماع کلی بنی هاشم همین است

این طفل تمثال امیرالمؤمنین است

یک تکه الماس است بر دستان بابا

مانند یک رود است در آغوش دریا

آئینه می گردد به روی دست سقا

صف بسته قومی محضرش بهر تماشا

اکبر نگاهش کرد او خندید، «جان» گفت

ارباب در گوشش مسیحایی اذان گفت

وقتش رسید آقا که نام او بگوید

با سرّ اعظم نام این مه رو بگوید

این نکتهٔ باریکتر از مو بگوید

مستی کند با نام او یا هو بگوید

کوری چشم دشمنان حق منجلی شد

فرزند بچه شیر حق نامش «علی» شد

این طفل کوچک پیر یک دنیای عشق است

سر تا به پا آئینه و سیمای عشق است

آقا و آقازادهٔ آقای عشق است

مهری به طومار و به عاشورای عشق است

هدیه به زهرا شیرۀ جان رباب است

از نسل آب و تشنه لب هاش آب است


اما موضوعی که با دل عاشقان سیدالشهدا بازی می کند و از آنها دلبری می کند موضوع باب الحوائجی ایشان است تا جایی که بزرگان ما برای رفع مشکلاتشون متوسل به پر قنداق این دردانه ابی عبدالله (ع) می شوند.


بند قماطش را ز بالا آفریدند

مشگل گشای هر دو دنیا آفریدند

محسن برای نسل زهرا آفریدند

هم رتبه و هم شأن سقا آفریدند

شش ماهه صد ساله کند طی مدارج

آری علی اصغر بود باب الحوائج


اما همه می داندد که یکی از جانسوزترین و دردناک ترین مصیبت های کربلا واقعه شهادت حضرت علی اصغر (ع) و البته وقایع بعد از شهادت وجود مبارکشان است ....


گهواره اش یک قبلۀ سیّار باشد

کعبه به دورش حاجی هشیار باشد

سرباز راه حیدر کرار باشد

پس تیر معمولی برایش خار باشد

از بس ابهت داشت لشگر از توان رفت

بهر شکار او سه شعبه در کمان رفت

با دست و پای بسته میدان را به هم ریخت

یک قوم سرگردان و حیران را به هم ریخت

نظم و فنون رزم و گردان را به هم ریخت

معنای خیر و لطف باران را به هم ریخت

مشگل گشا شد، حرمله مشگل گشا زد

نامرد، مرد کوچکی را بی هوا زد

داغش به قاب سینه غم تصویر کرده

انگشت حیرت بر لب تکبیر کرده

طوری زدش گویا که صد تقصیر کرده

انگار نیزه در گلویش گیر کرده

آن سو به صورت مادری بیچاره می زد

این سو ز حلقش خون چه بد فوّاره می زد

طفلک میان نعره ها لرزید و پر زد

بر اشک بابا لحظه ای خندید و پر زد

برگ گل حلقوم او پاشید و پر زد

با تیر بر کتف پدر چسبید و پر زد

تیر از گلویش در نیامد غم به پا شد

در آن کشاکش ها سر از پیکر جدا شد


پ.ن 1: هیچ مصیبتی در کربلا برای سیدالشهدا (ع) جانگداز تر از شهادت وجود مبارک حضرت علی اکبر (ع) نیست (بنابر شواهد و قرائن). من عاشورای محرم هام شب هفتم و روضه حضرت علی اکبر (ع) است.

پ.ن 2: به یه مشکلی خوردم و یه حاجتی دارم. هر چند به امام رضا (ع) متوسل شدم و مطمئنم ایشون دست خالی ردم نمی کنن اما برای فردا صبح بانی روضه حضرت علی اصغر (ع) شدم...

  • امید شریفی

خیلی مهم

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۶ ب.ظ

یه عکس از قفسه سینه ام گرفته ام...

عکس که نه!!!

رادیوگرافی ریه ....(!؟)

تو جوابش زده غیر طبیعی (!!!!!!!)

میگن یه چیزایی هست تو ریه ات که غیر طبیعیه (!)

تا حالا کلی پول خرج کردم و دکترای متخصص این ام گفتن مشکلی نداری (:

امروز میرم خودمو بسپرم به دستگاه سی تی اسکن تا یه عکس دیگه ازم بگیره... :/

دعا بفرمائید چیزی نباشه و چیزی نشون نده (:

جوابش خیلی برام مهمه...  :/

خیلی...   !

  • امید شریفی

!!!

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۷ ب.ظ

"به جهنم"



اشدا على الکفار رحما بینهم

  • امید شریفی

IP

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ

اینقدر که با آی پی کشورهای خارجکی بازدید کننده دارم با آی پی جمهوری اسلامی ایران ندارم...

ما شاء الله همه دوستان تو کار دور زدن و عبور از فیلترینگ اند....

  • امید شریفی

عصبم رو کشید

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۱۵ ق.ظ

پنج شنبه دو تا دندون رو پر کردم. بدون بی حسی و اذیت...

اما تازه ساعتای 9 بود که دردش شروع شد...

با یه قرص ژلوفن آروم شد...

جمعه رفتم برای عصب کِشی...

بی حس کرد و شروع کرد...

یکی پر کرد، یکی هم عصب کشی ولی خونریزی اجازه نداد دندون عصب کشی شده رو پر کنم...

امروز دوباره باید برم...

در ضمن عصب ها رو می کشند. بعد از کشیدن خودشون میمیرن... :)

  • امید شریفی

کلی پول...

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ق.ظ

با تخفیفی که به خودم دادم باید سه تا دندون پر کنم، یه دونه هم عصب کشی کنم...

این کارا باید خیلی زود تو این دو سه روز انجام بشه...


اما یه نکته: ما نفهمیدیم عصب کُشی درسته یا عصب کِشی؟

  • امید شریفی

نفس راحت...

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ق.ظ

همه از هزینه های مربوط به برگزاری جشن عروسی خبر داریم، اما متاسفانه در بیشتر موارد این عروسی ها و البته این هزینه ها مقدمات گناه رو برای افراد فراهم میکنه...

خیلی از دوستان متشرع و مقید هم برای اینکه مراسم عروسی شون به این بلا دچار نشه و آغاز زندگیشون با گناه کلید نخوره این مراسم رو همزمان با یکی از اعیاد مذهبی و با برگزاری مراسم مولودی جشن میگیرند اما در بیشتر مواقع که همه مشاهده کرده ایم گناه به این مراسمات نیز راه پیدا می کند؛ به خصوص در بخش بانوان....

اینا همیشه برای منو و عیال دغدغه بود و علاوه بر اینکه دوست نداشتیم آغاز زندگیمون با گناه باشه بلکه میخواستیم از این فرصت استفاده ای کرده باشیم؛ آخه همیشه مراسم عروسی هیچ استفاده ای برای زوج ها نداشته و همیشه با یک هزینه اضافی برای اونها همراه بوده...

همین شد که قرار گذاشتیم که کلا یک تغییر اساسی در این مراسم انجام بدیم و این تغییر اساسی انتخاب یک سفر زیارتی و پذیرایی از اقوام و دوستان در مراسم ولیمه بود...

اول سفر حج رو برای شروع زندگیمون انتخاب کردیم اما با گرون شد هزینه سفر حج و عدم ثبت نام زوج های جوان و البته اینکه ما رو نطلبیدن، سفر زیارتی عتبات عالیات جایگزین سفر حج شد...

این سفر کلی عقب و جلو شد تا اینکه در دی ماه سال گذشته به مدد مادر سادات به همراه عیال راهی سفر عتبات عالیات شدیم و زندگی مشترکمون رو با توسل به خاندان آل الله آغاز کردیم...

بعد از بازگشت از سفر کربلا حالا نوبت ولیمه ای بود که تمام کاراش قبل از سفر به وسیله خودم انجام شده بود...

مراسم روز ولادت با سعادت نبی مکرم اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) بود و از اونجایی که مجری برنامه از رفقا بود سر شوخی رو باز کرد و باعث شد یکی از خاطره انگیز ترین مراسمات برای میهمانان رقم بخوره (به اذعان همه میهمانان)...

من همون هزینه های که قرار بود در مراسم عروسی بکنم، بیشترش رو هم انجام دادم اما تا عمر دارم یه نفس راحت میکشم که اولا زندگیم با توسل به این خاندان پاک و مطهر آغاز شد دوما اینکه زمینه گناه هیچ کس رو فراهم نکردم....


اینم کارت ولیمه مون (عروسیمون) «طراحیش هم کار خودمه...»



  • امید شریفی