قالب رضا قالب رضا بایگانی خرداد ۱۳۹۴ :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

حسرت هم کم است...

پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ

کسانی که در مراسم تشییع شهدای غواص شرکت نکردند، سال ها حسرت هم برایشان کم است...



  • امید شریفی

نِنه‌ش میگفت بُواش قنداقه شو دید
رو بازوش دس کشید مثل همیشه
می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه
گِمونم ای پسر غِواص میشه

نِنه‌ش میگفت: همه‌ش نزدیک شط بود
میترسیدُم که دور شه از کنارُم
به مو‌ میگف : نِنِه میخام بزرگ شُم
بِرُم سی لیلا مرواری بیارُم

نِنه‌ش میگفت نمیخاستُم بره شط
میدیدُم هی تو قلبُم التهابه
یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط
نفس ،مو بیشتِر از جاسم تو آبه

زِد و نامردای بعثی رسیدن
مثه خرچنگ افتادن تو کارون
کِهورا سوختن ،نخلا شکستن
تموم شهر شد غرقابه ی خون

نِنه‌ش میگفت روزی که داشت میرفت
پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد
مو‌گفتم :بِچِه‌ای...لبخند زد گفت:
دفاع از شط شناسنامه نمیخواد

رفیقاش میگن : از وقتی که اومد
تو چشماش یه غرور خاص بوده
به فرمانده‌ش میگفته بِل بِرُم شط
ماها هف پشتمون غِواص بوده

نِنه‌ش میگف جِوونِ برگِ سِدرُم
مثه مرغابیای خسته برگشت
شبی که کربلای چاار لو رفت
یه گردان زد به خط یه دسته برگشت

نِنه‌ش میگفت‌: چشام به در سیا شد
دوای زخم نمک سودُم نِیومد
مسلمونا دلُم میسوزه از داغ
جِوونُم دلبَرُم رودُم نِیومد

عشیره میگن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
شبای ساحلو دمّام میزد

یه گردان اومده با دست بسته
دوباره شهر غرق یاس میشه
ننه‌ش بندا رو ‌وا میکرد باباش گفت:
مو‌گفتم ای پسر غِواص میشه


(حامد عسکری)

  • امید شریفی

...

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ

امروز میهمان شهداییم...

باشد که دل مرده مان بار دیگر احیا شود...



پ.ن: لحظه شماری می کردم برای امروز...

  • امید شریفی

پیامی آورده اند

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ب.ظ

  • امید شریفی

اتاق احیای قلب مردگان فردا به وسعت تهران است.

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ق.ظ

  • امید شریفی

درسی برای همیشه...

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۴ ب.ظ

از فرودین ماه برنامه ریزی کرده بودیم که بعد از نمایشگاه کتاب یه مسافرت بریم ولی نشد که نشد؛ یازده روز کار نفس گیر در نمایشگاه کتاب تموم نشده بود که باید کار بعدی رو شروع می کردم.

به خاطر خستگی تقاضا کردم چند روزی کار رو متوقف کنم تا کمی تمرکز از دست رفته ام رو به دست بیارم اما موافقت نشد.

بیست و چند روزی روش کار کردم؛ چهارشنبه صبح اومدم سیستم رو روشن کردم ولی چیزی که می دیدم برام باور پذیر نبود؛ چند بار تا الان این موضوع تکرار شده ولی درس نگرفته بودم...

همه فایل ها از بین رفته بود...

یه روز تموم با چند تا متخصص فنی مشورت کردیم ولی همشون یه حرف می زدند: درست نمیشه...

فایل خراب شده و حالا باید دوباره کارم رو شروع کنم...



پ.ن: باید یاد بگیرم که هر روز از کاری که دارم انجام میدم نسخه پشتیبان تهیه کنم....


  • امید شریفی

دوران بزن و دررو تمام شده است

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ


  • امید شریفی

...

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۷ ب.ظ

  • امید شریفی

باید دق کنیم...

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ



پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج

پ.ن2: پدر و مادر «جمعه قاسم الزین» طی درگیری تروریست های ارتش آزاد سوریه با نیروهای ارتش سوریه در محله المسیر شهر حلب جان باخته اند. نیروهای داوطلب امداد شهری پیکر بی جان این طفل سوری را از میان خروارها خاک بیرون کشیدند.



  • امید شریفی

در کرب و بلا، بی طرفان، بی شرفان اند

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ب.ظ

گفتن و شنیدند به تدبیر و امیدی

در سایه ی تهدید، چرا گفت و شنیدی؟


رفتند شبانگاه به مهمانی دزدان

آنانکه در این خانه نجستند کلیدی


با گردن کج، تا به کی اینگونه نشستن

تا پول سیاهی بدهد کاخ سفیدی


افسوس به این سال که سازش شده سینش

قرآن به میان نیست، عجب سفره ی عیدی


باران فراوانی از این ابر، نبارید

جز آنکه دل خلق بسوزد به اسیدی


در کرب و بلا، بی طرفان، بی شرفان اند

تاریخ همان است، حسینی و یزیدی


هرگز ندهد تن به نظر بازی دشمن

خاکی که در آمیخته با خون شهیدی


ما آینه هاییم، شکستن هنر ماست

با ماست هر آیینه شهیدان جدید


میلاد عرفان پور

  • امید شریفی