قالب رضا قالب رضا بایگانی خرداد ۱۳۹۵ :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

میخوام افشاگری کنم :)

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ

تو گیر و دار افشای حقوق چند ده میلیونی و چند صد میلیونی و پادشاه های میلیاردی مدیران دولتی، منتظرم تا اضافه کارای این ماه رو واریز کنن تا میزان دریافتی (حقوق + اضافه کار) و ساعات کار این ماه رو منتشر کنم...

بماند که کلاغا برامون خبر آوردن که نه تنها 12 درصد مصوب دولت تو سال جدید به حقوق هامون اضافه نمیشه بلکه قراره یه چیزی هم ازش کم کنن...


  • امید شریفی

منم باید برم

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

منم باید برم

آره برم سرم بره

نذارم هیچ حرومی طرف حرم بره

یه روزی هم بیاد نفس آخرم بره...


  • امید شریفی

...

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۲ ق.ظ

بعضی وقت ها پر از دردی. پر از فریاد. پر از دلتنگی. اما نمیتونی این درد و فریاد و دلتنگی رو کاری کنی. کار به جایی میرسه که فقط باید بشینی و ببینی چطور پیش می ره. واگذارش می کنی به خدا...

از خدا میخوای خودش به بهترین وجه تمومش کنه. چون عقل هیچ کی نمیرسه که باید چیکار کنه...

اصلا فکرش هم نمیکردی به اینجا برسی. نه میتونی از شر این مشکلات رهایی یابی و نه میتونی حتی درباره اش با کسی حرف بزنی...

ی بغضی تو گلویت هست ک تمومی نداره. حوصله هیچ کس رو نداری. گوشه گیر میشی. پرخاشگر میشی. دوست داری ی کنجی بشینی به گریه کردن. شاید خالی بشی اما فایده نداره. به محض اینکه گریه هات تموم شه اون بغض دوباره میاد سراغت...


پ.ن: دوستان لطفا دعا کنید...

  • امید شریفی

بیماری

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۰۴ ب.ظ

چند وقتی بود که درد قفسه سینه به ویژه سمت قلبم، اذیت می کرد؛ تا اینکه تو نمایشگاه کتاب کارم رو به اورژانس رسوند؛ مرخصی استعلاجی م چند ساعت بود و زیاد طول نکشید، به عبارتی اصلا مرخصی چه استحقاقی و چه استعلاجی نداشتم و تا امروز کار کردم.

دیشب بالاخره موفق شدم برم دکتر؛ بعد از معطلی تا ساعت یازده شب فهمیدم از رفلاکس معده است و با یه کیسه دارو برگشتم خونه...

حالا هم حق ندارم چای و قهوه و نسکافه و موارد کافئین دار، شکلات، گوجه فرنگی و مشتقاتش، سیر و پیاز، حبوبات، مرکبات، غذای سرخ کردنی، مواد کارخانه ای، فلفل و ... بخورم



پ.ن: بخورید و بیاشامید که اگه به روز من بیافتید از نعمت املت با یه خروار فلفل محروم خواهید شد.

پ.ن 2: خیلی نرم شروع کنید به ترک چای که اگه مثل من مجبور بشید یه دفعه بذارید کنار باید با سر درد کلنجار برید...

  • امید شریفی

قم قطعه ای از بهشت است...

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ق.ظ

دیروز، بعد از مدت ها، توفیق زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نصیب مون شد که قرار گرفتن در کنار یکی از بهترین دوستان و همسر محترمشون، لذت این سفر را برایمان دو چندان کرد...

از برکات این سفر یک روزه سبکی روح و جسم مونه، اون هم بعد از ماه ها کار کردن بی وقفه؛ سبکی حاصل از زیارت قطعه ای از بهشت...


  • امید شریفی