قالب رضا قالب رضا ... :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

...

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۲ ق.ظ

بعضی وقت ها پر از دردی. پر از فریاد. پر از دلتنگی. اما نمیتونی این درد و فریاد و دلتنگی رو کاری کنی. کار به جایی میرسه که فقط باید بشینی و ببینی چطور پیش می ره. واگذارش می کنی به خدا...

از خدا میخوای خودش به بهترین وجه تمومش کنه. چون عقل هیچ کی نمیرسه که باید چیکار کنه...

اصلا فکرش هم نمیکردی به اینجا برسی. نه میتونی از شر این مشکلات رهایی یابی و نه میتونی حتی درباره اش با کسی حرف بزنی...

ی بغضی تو گلویت هست ک تمومی نداره. حوصله هیچ کس رو نداری. گوشه گیر میشی. پرخاشگر میشی. دوست داری ی کنجی بشینی به گریه کردن. شاید خالی بشی اما فایده نداره. به محض اینکه گریه هات تموم شه اون بغض دوباره میاد سراغت...


پ.ن: دوستان لطفا دعا کنید...

  • امید شریفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی