قالب رضا قالب رضا بایگانی آذر ۱۳۹۵ :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیر شدن هم دارد...

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ب.ظ

  • امید شریفی

ما را به سخت جانی خود...

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ب.ظ



شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

«شکیبی اصفهانی»



پ.ن: واقعا ما را به سخت جانی خود این گمان نبود. دلخسته ام...
  • امید شریفی

.

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ق.ظ
تیر ماه 1391 به دلیل عدم برخورداری از امنیت شغلی و علاقه شخصی ام برای استخدام به مرکز استخدام یکی از دستگاه ها مراجعه کردم و الان چهار سال است که نتوانسته ام از مراحل گزینشی آن دستگاه عبور کنم. گویی دنبال انسان های معصوم می گردند که کمترین خبط و خطایی در زندگی شان انجام نداده باشند که ای کاش در عمل اینگونه بود. به قول یکی از دوستان اگر بتوانی در بعضی دستگاه ها جذب شوی قطعا از یاران امام زمان (عج) هم هستی چرا که انها شرایط شان از شرایظ عضویت در سپاه حضرت صاحب الزمان (عج) سخت تر است. چهار سال است در برزخ م. چهار سال است که به امروز و فردا کردن آقایان عادت کرده ام. چهار سال بلا تکلیفی. چهار سال است نه مگویند قبول شده ام و نه ردم میکنند.
چند روز پیش برای انجام و پیگیری کارهایم به یکی از مسئولان رده بالای آن نهاد مراجعه کردم اما دریغ از کمی احترام برای ارباب رجوع شان. چیزی جز برخوردی سرد و تحقیر آمیز نصیبم نشد. سر خورده و ناراحت و افسرده راهی محل کارم شدم و پشیمان که چرا به او مراجعه کردم. هرچند اگر به خاطر هماهنگی انجام شده توسط یکی از دوستان نبود قطعا به او مراجعه نمی کردم...
اما نخواهم گذشت. از باعث و بانی های این چهار سال سرگردانی. از مسببین این چهار سال بلا تکلیفی.
فردای قیامت جلوی همه شان را خواهم گرفت. بابت این چهار سال اتلاق عمرم. بابت چهار سال استرس و سختی یی که کشیدم. بابت این چهار سالی که آقازاده ها بر ما ترجیح داشتند...

پ.ن: افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
  • امید شریفی