قالب رضا قالب رضا ... :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

...

پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ب.ظ

اوایل شهریور بود که با همکارم که از دوستان نزدیکمم هست قرار گذاشتیم "روز عاشورا" بریم کربلا...

با خیلی از دوستان تماس گرفتیم و گفتن میاییم اما همه به نوعی کنسل کردند تا موندیم خودمون دو تا...

این دوستون هم که از اول محرم میگه میام؛ نمیام...

همین باعث شد امسال محرممم خیلی فرق کنه؛ شب و روزاش به فکر رفتن یا نرفتن به کربلا بگذره...

حالا امروز صبح (پنج شنبه هشتم محرم) گفت اگه بلیط گیر اومد بریم.

یکی دو ساعته داریم دنبال بلیط میگردیم و تو گیر و دار رفتن یا نرفتن...


پ.ن: هر چه میخواست دلم از تو برآورده شده / آرزوی به فدایت بشوم مانده هنوز...

  • امید شریفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی