قالب رضا قالب رضا لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد... :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد...

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ب.ظ

دیشب برای مادر سادات ختم گرفته بودند به امید اینکه صاحب عزا تشریف بیارن به مجلس...

مجلس حال عجیبی داشت...

روضه خون داشت روضه می خوند که یه دفعه وسط روضه گفت این صدای گریه حاج آقای فلانیه؛ لطفا تشریف بیارن جلو منم به احترام ایشون میشینم زمین...

چند لحظه بعد یه پیر مرد اومد جلو مجلس روبروی روضه خون جوون نشست...

تو تمام مدتی که روضه خونده می شد داشتم به این بنده خدا و پیر غلام در خونه آل الله نگاه می کردم...

مثل زن بچه مرده گریه می کرد، داد می زد و زاری می کرد...

هر چی داشت رو در خونه اهل بیت آورده بود وسط، اهل بیت هم همه نشان نوکری در خونشون رو به سینه اش آویخته بودند تا جایی که روضه خون ها هم صدای گریه این نوکر رو بشناسند...


پ.ن: این چنینم آرزوست...

  • امید شریفی

نظرات (۱)

  • چشم به راهم ...
  • گریه برای مادر سادات توفیق می خواد :(
    پاسخ:
    دقیقا
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی