...
جنگ نیابتی در سوریه و بعد از آن در عراق مسائل بسیاری را در بر می گیرد، اما یکی از این مسائل که نباید به سادگی از کنار آن گذشت جنایات صورت گرفته توسط عناصر تکفیری است...
جنایاتی که قلم قدرت بیان آن را ندارد چه رسد به آنکه چشم بخواهد تماشا کند...
بعضی اوقات نشسته و با خودم فکر می کنم که انسان چقدر می تواند رذل شود، پست شود و به سمت حیوانیت حرکت کند که بتواند با یک هم نوع خود اینگونه رفتار کند...
خیلی مواقع به این موضوع فکر می کنم که شاید ما توانایی کشتن یک حیوان کوچک و یا یک حشره را هم نداریم و حتی از صحنه قربانی شدن یک گوسفند متأثر می شویم اما اینان به راحتی نوشیدن یک لیوان آب، سر از تن یک انسان آن هم زنده زنده جدا می کنند و یا اینکه یک کودک را به فجیع ترین صورت ممکن شکنجه کرده و به قتل می رسانند...
فکر می کنم سال گذشته بود که تصویری از یک دختر کم سن وسال منتشر شد که توسط این انسان های از حیوان پست تر شکنجه شده بود، به زنجیر کشیده شده بود و خانواده اش در مقابل دیدگانش به قتل رسیده بودند...
روزها در فکر این تصویر بودم و با خود فکر می کردم که چگونه توانسته اند با یک کودک اینگونه رفتاری داشته باشند...
دردناک است. خیلی دردناک، اما یک جنبه مثبت دارد...
شاید تعجب کنید که جنایانت این حیوانات که من شرم دارم نام انسان بر آنها بنهم چه نکته مثبتی می تواند داشته باشد...
تنها نکته مثبت این جنایات امیدواری و اعتقاد جامعه جهانی به خصوص شیعیان به ظهور یک منجی است...
کسی که با وجودش زمین رو به آرامش خواهد رفت...
بعد از اتفاقات سوریه، عراق و دیگر جوامعی که در معرض ظلم عناصر تکفیری قرار گرفته اند، اعتقادی راسخ تر نسبت به مهدویت در دلم ایجاد شده و اطمینان قوی تر نسبت به منجی، وجودم را فراگرفته است...
اما ترسی نیز در دل دارم...
و آن اینکه آمادگی مواجهه با عصر ظهور را دارم یا خیر...
آیا آمادگی خدمت به بقیه الله اعظم (عج) را دارم یا قرار است پس از ظهور از بار مسئولیت شانه خالی کنیم...
آیا ایشان را خواهم پذیرفت و یا من نیز مدعی می شویم که ایشان دینی جدید را آورده است ...
خجالتی نیز وجودم را فرا گرفته است...
خجالتم به این دلیل است که هیچ کاری، هیچ کاری، دوباره هم می گویم که هیچ کاری در راستای نزدیکی به وجود پر خیر و برکت حضرت ولی عصر(عج) انجام نداده ام حتی دعایی...
- ۹۳/۰۴/۱۹