قالب رضا قالب رضا نگو مرد؛ بلکه نامرد... :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

نگو مرد؛ بلکه نامرد...

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۱۷ ب.ظ

"علی اکبر لطیفیان" یه مصرع داره که با دل آدم بازی میکنه

 

این غم مرا کشد که تو را مردها زدند...

 

به نظر من(البته اگه به عنوان یه نظر حساب بشه) باید می گفت:

 

این غم مرا کشد که تو ا نامردها زدند...

 

اگه مرد بودند؛ یه زن رو نمی زدند.

 

***

 

فاطمیه ها دلم می سوزه.

چون مریضی مادر رو دیدم.

مادرم یه روز حافظه اش رو به کل از دست داده بود و هیچ کس رو نمی شناخت.

بالا سرش بودم ولی نمی شناخت.

اون شب من مُردم و زنده شدم...

اون شب؛ بعد از اینکه مادرم سرپا شد من تولد دیگه ای داشتم.

 

قربون ارباب غریبم؛ امام حسن؛ برم که که 95 روز....

 

  • امید شریفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی