می باره بارون...
سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ب.ظ
امروز صبح قبل از اینکه برسم سر کار، توی تاکسی داشتم با خودم فکر می کردم که بیام اینجا رسما اعلام کنم که خدا غلط کردیم؛ یه برفی بارونی چیزی بفرست این زمستون شبه بهارمون رنگ و بوی دیگری بگیره...
رسیدم سر کار و حضورم توی یه جلسه باعث شد فراموش کنم...
ساعت یازده بود که رفتم پائین کار داشتم دیدم حیاط خیس شده. فکر کردم حیات رو شستن ولی بچه ها گفتن بارون اومده، خوشحال شدم و فرط خوشحالی فراموش کردم خدا رو شکر کنم...
بعد از ظهری با صدای بارون پنجره رو باز کردم، از شدت بارون هیجان رده شدم...
شکر خدا گفتم...
پ.ن: با استناد به روایت ائمه معصومین (ع) یکی از علل کم شدن نعم آسمانی گناه و معصیت است.
پ.ن2: خدایا ما را ببخش...
- ۹۳/۱۱/۲۱