ریا ...
اپیزود اول:
قرار بود یکی از دوستان ما بره خواستگاری...
به نمایندگی از این دوستمون و پدر و مادرش، من و عیال مأمور تحقیقات از دختر مورد نظر شدیم...
جمع بندی یافته های من و عیال دختر مورد نظر رو تائید نکرد...
دوستمون پشیمون شد و هنوز هم مجرد است...
اپیزود دوم:
دختر خوبی به نظر می رسید و ادعای حزب اللهی بودنش میشد...
فقط دنبال این بود که ازدواج کنه و براش مهم نبود که کی باشه و با چه اعتقاداتی...
ازدواج روی دیگری ازش به نمایش گذاشت...
ازدواج که کرد چادر و همه ادعاهاش با هم رفت رو هوا...
زمین تا آسمان تغییر کرده...
پ.ن 1: دوستمون بعد از ازدواج این دختر ازم حسابی تشکر کرد...
پ.ن 2: خوشحالم از اینکه باعث شدیم دوست مون با این دختر ازدواج نکنه...
- ۹۳/۰۶/۲۹