فرمانده، بمیرم و شما بر زِبَر تخت نباشی
سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ
فرمانده، بمیرم و شما بر زِبَر تخت نباشی
مشغول مداوای بسی ساده و یا سخت نباشی
من حاضرم هر روز کفن پوش شوم لیک امیرم
حتی تو برای نفسی داخل این رخت نباشی
پ.ن 1: شاید باورتون نشه، ولی از ساعتی که شنیدم حضرت آقا عمل جراحی کردن با حالی که میدونم این عمل چیزی نیست، ولی حسابی به هم ریختم و حالم گرفته است. دوست داشتم این مریضی برای من یا حتی خانواده ام بود ولی حضرت آقا لحظه ای رنج و درد رو احساس نمی کردند...
پ.ن 2: دیشب تو خونه ما هیچ کس دل و دماغ نداشت و بر خلاف همیشه هر کی یه گوشه نشسته بود و سرش تو کار خودش بود...
پ.ن 3: دیشب تنها شبی بود که عیال با دیدن اخبار مخالفت نکرد تا جایی که برای اطلاع از حال حضرت آقا و دیدن دوباره ایشون تمامی برنامه های اخبار شب گذشته رو دیدیم...
- ۹۳/۰۶/۱۸
✿خیـال روی تــ♥ــو در هـر طـریـق هَمرَه مـاست *** نسیـم موی تــ♥ــو پیـوند جان آگه ماست✿
✿بـه رَغـمِ مُـدعیـــانـی کـه مَنـعِ عـِــــشق کـُنند *** جـمــال چـهـره تــ♥ــو حُجت موجه ماست✿
بِأبی أنتَ و اُمّی و نَفسی...
یا مَن إسمه دوا و ذکره شفاء، خُــ♥ــدآیـآ از عمر ما بِکاه و به عمر عزیز دلـ♥ــمان بیافزا