مسافر
دلتنگ سفرم...
سفر همیشه نقطه شروع بوده است و من دلتنگی ام برای این شروع تازگی ندارد...
تا کنون بهانه های مختلف اجازه نداده اند در بند دلتنگی ام شوم و به آن فکر کنم. تا کنون کاری که آن را سنگری برای مبارزه می دانسته ام اجازه نداده است به دلتنگی ام فکر کنم و شاید اینها همه بهانه است؛ تا کنون این تعلقات دنیوی ام بوده اند که مانع دستیابی به آنچه می خواسته ام شده اند...
اما اکنون این عقلم نیست که برایم تصمیم می گیرد بلکه قلب است و عشق است که دست به کار شده و اختیار عقل را نیز به دست گرفته است...
صبر برایم سخت و دردناک شده است و برای تصمیم نهایی دست به دامان آیات الهی شدم و جوابی قابل تأمل در یافت کردم؛ در پاسخ ابهام و جهل م در خصوص رفتن یا ماندن "بسم الله الرحمن الرحیم" (سوره اعراف) آمد و من جوابم را گرفتم، دلم را راهی کردم تا شاید جسمم نیز بتواند خود را به آن برساند...
ما برای ماندن ساخته نشده ایم. ماندن برای ما به مثابه مرگی تدریجی است که ابتدا از درون ویرانمان خواهد کرد و سپس جانمان را خواهد گرفت مانند آنچه در این سال ها به سرمان آورده است...
- ۹۴/۱۰/۱۰