قالب رضا قالب رضا خودم را می گویم... :: دلنوشته های یک خبرنگار

دلنوشته های یک خبرنگار

Reputation of a reporter
دلنوشته های یک خبرنگار

قبل از آنکه کسی یا چیزی باشم گدا و گریه کن در خانه اهل بیتم و به این موضوع افتخار می کنم...
خبرنگارم (!) و در این وبلاگ بیش از آنکه به مسائل سیاسی، فرهنگی و یا اعتقادی بپردازم به روحیات و احوال درونی ام خواهم پرداخت...

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

خودم را می گویم...

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ب.ظ

خود را می گویم...

یه روزی اگه بهمون میگفتند تا یک ساعت دیگه آماده باشید میخواییم راهی جنگ و جهاد بشیم، کمتر از یک ساعت آماده می شدیم و ثانیه شماری می کردیم برای حرکت، اما در چند سال اخیر آن چنان غرق دنیا و مادیات شده ایم که اگر یک سال هم مهلت بدهند نمی توانیم آماده شویم...

خودم را می گویم...

یه روزی اگر بهمومی میگفتند فلان کار رو میخواییم انجام بدیم، این کار تبعات این چنان دارد و عواقبی آن چنان، بدون هیچ ترسی سر از پا نشناخته می دویدیم و خودمون رو آماده انجام آن کار می کردیم، بدون اینکه ذره ای ترس به دلمان راه بدهیم و برایمان مهم نبود که اگر در این راه جانمان را از دست بدهیم، اما در چند سال اخیر ترسی عجیب جایگزین این روحیه شده است و برای انجام هر کاری ابتدا به عواقب ان می اندیشیم، دوما منافع مالی را در نظر می گیریم و سوما در کمال محافظه کاری راجع به آن تصمیم می گیریم...

خودم را می گویم...

اگر روزی قرار بود جان و مال و آبرویمان را برای حفظ ارزش ها و اعتقادات مون میذاشتیم وسط، لحظه ای دریغ نمی کردیم اما اکنون پای جان و مال و آبرویمان تمام ارزش ها و اعتقادات مان را بدون لحظه دریغ وسط میگذاریم و بی خیال همه چی می شویم...

باز هم خودم را می گویم...

.

.

.

.


  • امید شریفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی